محل لوگو

اشتراک در خبرنامه

جهت عضویت در خبرنامه لطفا ایمیل خود را ثبت نمائید

Captcha

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 2
  • بازدید دیروز : 168
  • بازدید کل : 829699

دانلود مقاله خاطرات نماز امام خميني


دانلود مقاله خاطرات نماز امام خميني

خاطرات نماز امام خميني - word (..doc) - تحقیق -

قسمتی از متن :

 

‏2

‏خاطرات نماز امام خميني‏

‏روز اولي بود كه شاه رفته بود. امام در نوفل لوشاتو فرانسه اقامت داشتند. نزديك به سيصد الي چهارصد خبرنگار خارجي از كشورهاي مختلف، اطراف منزل امام جمع شده بودند. تختي گذاشتند و امام روي آن ايستادند تا به سؤالات خبرنگاران پاسخ دهند. تمام دوربينها كار مي‌كردند. هنوز دو سه سؤال بيشتر از امام نشده بود كه صداي اذان ظهر شنيده شد. امام‏ ‏ بلافاصله جمع خبرنگاران راترك كردند و فرمودند:

« وقت فضيلت نماز ظهر مي‌گذرد.»

تمام حاضرين از اين‏ ‏ كه امام محل را ترك كردند، متعجب شدند.

كسي از امام خواهش كرد: «چند دقيقه اي صبر كنيد تا چند سؤال ديگر هم بشودو بعد براي اقامة نماز برويد.»

امام با قاطعيت فرمودند: « به هيچ وجه نمي شود» و براي خواندن نماز رفتند.

‏مؤذن دلير‏

‏يكي از مسائلي كه براي عراقي ها گران تمام مي شد ، خواندن نماز جماعت و گفتن اذان در وقت نماز بود.

يك روز صبح، يكي از بچه ها زودتر از بقيه بيدار شد و شروع به گفتن اذان كرد. اين كار هر روز انجام مي شد؛ اما دور از چشم نگهبانان عراقي. آن روز هنوز اذان بسيجي به پايان نرسيده بود كه سر و كلة يكي از نگهبانان پيدا شد و با فرياد از او خواست تا كارت شناسايي‌اش را بياورد. اما او تا اذان را به پايان نرساند، كوچكترين توجهي به عراقي نكرد، بسيجي بعد از گفتن اذان با خونسردي به پنجره نزديك شد و از نگهبان عراقي پرسيد كه چه مي‌خواهد.

نگهبان كه رگهاي گردنش از شدت عصبانيت متورم شده بود، مجدداً فرياد كشيد: « مگر نگفتم كارتت را بياور؟ مرا مسخره مي‌كني! چنان بلايي سرت بياورم كه تا ابد يادت بماند.»

بسيجي با همان خونسردي كارتش را در آورد و به نگهبان بعثي داد.

ساعتي بعد با طلوع آفتاب، درِ سلول براي گرفتن آمار باز شد.

پس از آمار گيري، يكي از سربازان عراقي فرد اذان‌گو را صدا زد و با خود برد.

‏2

‏روزهاي آخر بيت المقدس

‏پرچم در ميان نخلهاي همرنگ گم مي شود. با آنكه همه خسته اند و خيس عرق، منبعهاي آب پر مي شود. « سعيد» تداركاتچي دسته هم به دنبال شام مي‌رود.مي‌روم وضو مي‌گيرم و بر مي‌گردم. هوا كم‌كم تاريك مي‌شود. از دور دستها و از ميان نخلها، آواي قرآن بلند است. هر كس از سويي مي‌آيد. كم‌كم چادر پر مي‌شود. عده‌اي به نماز و بعضي هم به صف مي‌ايستند. حسن از صف اوّل رويش را برمي‌گرداند. همه را مي‌كاود، بلند مي‌شود و مي‌آيد.

-‏ ‏اذان شده؟ بگم؟

-‏ ‏برو بيرون چادر بگو!

مي‌رود بيرون چادر، كنار علي مي ايستد. صداي اذانش بلند مي‌شود. از هر سو و از كنار هر چادر، صداي اذاني بلند است. صدايش در ميان ديگر صداها گم مي شود. اذان تمام مي‌شود. يكي جلو مي‌ايستد و صداي تكبير از تك تك صفها بلند

 

 


 

تصاویری از چند صفحه نخست فایل :

 

توجه فرمایید بدلیل تهیه ی تصویر با نرم افزار های خارجی متن نمایش داده شده در تصاویر ممکن است دارای اشکالاتی در نمایش برخی حروف باشد که در فایل اصلی بدون مشکل است


مبلغ قابل پرداخت 6,000 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۱ شهریور ۱۳۹۷               تعداد بازدید : 183

برچسب های مهم

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما